سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند زنده ای میان مردگان است . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 102 شهریور 24 , ساعت 8:37 عصر

اردوان مجیدی، نویسنده و پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت، شعری در آستانه شهادت حضرت رضا علیه‌السلام گفته است.

شعری برای حضرت رضا علیه‌السلام با مطلع «سلامی به تو ای ماه»

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، اردوان مجیدی در سروده بلند و نو، برای حضرت رضا علیه‌السلام شعری گفته و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.

سلامی به تو ای ماه،

کلامی است ربوبی و رحیمی،

به تو ای پاره جان نبی(ص) شمس حقیقت،

و دردانه خلقت.

شده ام باز هوایی نگاهت،

شدم آشفته و حیران و پریشان،

و غریبم،

در این وادی غریبه و غفلت،

به آن نامه بسم الله تو آمده‌ام از در تسلیم

در این وادی اَیمَن،

که رسم بر سر کویت،

بزنم بر درت ای دوست،

نگاهی،

که تنها تو شناسای منی

یار من و مونس تنهایی من،

شاه خراسان و همه عالم امکان،

 که خدا کرده عنایت

به چو من چون که تو را کرده امامم،

که سلیمان منی

 جان منی

قبله و ماوی من ای گوهر یکدانه،

مشو یار تو پنهان ز چو من بنده بدکار

که شاهان الهی همه دارند غلامان گنهکار و

نرانند ز درگاه خود از لطف

که چون مظهر جودند و سخا و

کرم و مظهر غفران الهی،

مکن ای دوست تو پنهان رخ نورانی خود را و

بشو بدر تمامی

و مگردان ز من ای یار نگاهت

و مران از درت ای شاه رئوف و

بکن از قاعده لطف عنایت،

به من ای ضامن آهو

که منم آهوی سرگشته کویت،

تو کن ای شاه شکارم

که به صید تو شوم کشته درگاه الهی

و بسوزان پر این عاشق پروانه خود را،

که شوم دود پراکنده و با ابر بگردم به حریم حرمت،

گرد نگارم چه سبکبار بگردم

و به این گردش خود گردم از امواج تلالو و شتابنده انوار تو،

می‌گردم و

می‌گردم و

می‌گردم و

بی سر شده و بی پر و پرکنده

به صیدت شوم از نور تو روشن

و بدین نور شوم بود ز نا بود،

که این چشمه نور تو شده جنت ماوی من و

روضه درگاه تو شد روضه رضوان،

که رضایی به رضای حق و

هم راضی و هم مرضیه عرش الهی.

 

بزن ای شاه عصایت به دریای خروشان وجودم،

که شود منعقد از امر تو ای صاحب امر و ولی من

 که در این معرکه جنگ به اغیار درونی و برونی

 بشود باز چنان راه هدایت و نجات یَبَسی،

گرچه هم از پیش و پس و زیر و زِبَر یا چپ و از راست

رسد لشگر شیطانی فرعون هوی و هوسی،

نیست مرا ترس که همراه توام،

هست به همراهی تو فیض ربوبی و کند بنده هدایت؛

نه همین بس،

بزن ای شاه عصایت،

به هر سنگ درونم

و نما منفجر از شوق و

بجوشان تو از آن سنگ بسی چشمه جوشان،

ز یکی چشمه تسنیم و

یکی چشمه کافور و

هم آن چشمه دیگر،

که سیراب کند تشنگی جمله ارکان وجودم،

که تو فرزند همان حضرت موسی(ع) و رضایی.

 

دل من کرده هوایت،

شده‌ام واله و مفتون تو ای شاه،

گرفتار خیالت شدم و بی دل مجنون

که چرا رخ ننمایی،

شود آیا که شوم من،

به ره رفته سادات فدایی؟

شده‌ام محو تماشای تجلی وجودت،

شده‌ام واله و شیدا

من حیرت‌زده و مانده و سرگشته،

کُن ای دوست دلالت به حقیقت،

بکن ای شمس حقیقت،

طلوعی به بیابان وجودم،

به قدمهای خود ای خضر بزن بر سر و بر جان من از لطف،

شود مرتع سرسبز و

شود جنگل و جنات و

دو صد چشمه و انهار،

بزن گام به جان من مسکین،

بکن ای دوست نگاهی

به من مانده و بیچاره

که بی دل شدم و

آمده‌ام بر در درگاه عنایات تو ای شاه،

عنایت کن و لطفی،

که تویی مظهر آن ذات لطیفی و

رئوفی و رحیمی و کریمی و جوادی،

تو رضایی، تو رضایی، تو رضایی.

*****

تویی آن رضا به رضای حق،

که رسیده‌ای به رضای حق،

و شدی به حقِ رضایتش،

به خدا راضی و مرضیه،

تو آینه‌دار حق حقیقتِ همه‌ی هستی ممکنی،

تو تجلی اَتَمّ وجودی و همه‌ی حق محقَقی،

تویی آن درخت منادی‌ای،

که یمین طور مقدسی،

به فروغ حق تو منوری،

دهمین نوار مشعشعی،

و به انس نور تو شد یمین

همه سرزمین بلد یقین،

بده جذوه‌ای

قبسی نشان

به قلوب عاشق مبتلا،

بزن این شرر

که شود فواد و تمام جان،

به شرار نار تو مشتعل،

تویی آن وارث هشتمین

که کند تحمل عرش دین،

علمای دین،

فضلای فلسفه و یقین،

متشککین،

همه اهل فن،

همه اهل دین،

همه اهل دل،

متکلمین و محدثین،

متوسمین و مورخین،

همه سر فکنده به نزد تو، 

همه سر سپرده‌ی علم تو،  

همه‌ی عقل عقول جمله‌ی عاقلان،

همه منعکس ز تلالو و

ز تشعشع

صدف گوهر عقل تو،

که ظهور عقل اَتَمّیُ و

رخ گوهرت

به کمال حق شده منتشر،

عقلا به عقل تو عاقل و

به تمیز عقل تو مکتشف،

ز تجلیات و فروغ عقل اتَمّ تو

همه در تلاطم حیرتند،

چو کند عیان،

رُخی از رموز همان هستی لامکان،

به همه زمین و در آسمان،

و همه عالم ممکنات،

بشکافی و

بکنی عیان،

همه اهل دل،

همه اهل فن،

همه صاحبان بصر و جان،

متحیّر و

متعجب و

به نجات این متحیرین،

تو به حق چراغی و مقتدا،

و به بندگان،

تو همان دلالت هشتمی،

تویی ای وارث انبیاء(ع)،

همه اولیاء(ع)،

همه اصفیاء(ع)،

همه اوصیاء(ع)،

و به حق خاتم انبیاء(ص)،

به تو از خدا و ملائکش،

ز خطاب روح و ز جبرییل،

و همه جُمله‌ی حاملین،

برسد سلام و رسد صلا،

صلوات و رحمت و مرحمت،

به تو آفرین

 که خدای مالک مُلک و

مَلَک آفرین،

به کمال و حسن فریدنت،

به خودش بگفته صد آفرین،

ز رسول رحمت عالمین

و همو محمد مصطفی(ص)

که بر او سلام و بر او صلا

و به آل او،

به تو این سلامی و صد درود،

برسد سلامی و تهنیت

ز علیِ حیدر عالمین،

که همو عالی و هم علا

به مقام عرش علای حق،

برسد سلام و محبتی،

ز جلیله کوثر اهل بیت

که به آسمان حقیقتش     

شده زُهره و

شده فاطمه(س)،

به تو از حسن شه مجتبی(ع)،

به تو از حسین صفی خدا(ع)،

که به خون او،

خود ذات حق،

شده منتقم،

و ز زِین دین شه عابدین(ع)،

و ز آیه باقر علم و دین(ع)،

و ز شیخ دین

که به حق معلم صادق(ع)

و پدر یقین،

ز پدر موسی کاظِمین(ع)،

به تو از جواد(ع) تو صد سلام،

به تو از محمد متقی(ع)،

و از آن هادی مسلمین،

علی نقی(ع)،

به تو از حسن،

ابن الرضا،  

زکی عسگری(ع)،

به تو این سلام و چنین سلام،

به تو از امام و ولی عصر(ع) و زمان و حجت منتظر،

شه منتقم،

که کُند ظهور و کَنَد ز بُن،

بُن ظالمان،

به تو از همه شهدای حق،

علمای دین،

ز مجاهدان،

و ز والدین،

همه اقربین،

و سلامی از

همه حاضران،

همه غایبان،

تو رئوفی و

گُل رأفتت،

شده مقتدای همه رئوف،

به کرامت

کرم تو و

همه خاندان،

کرم پدر،

دَرِ آرزو،

و به حق کریمه‌ی فاطمه(س)،

همه مُکرِم و

چه مُکَّرمند،

کرمی کن ای

شه پر کرم،

شه با سخا،

که جواد تو،

شده از عطا و

سخای تو،

به تمام عالم و عالمین،

به سخاوتش

و عنایتش،

شده مفتخر،

به جواد تو،

به جواد تو،

به جواد تو،

بکن ای جواد دو عالمِین،

کن عنایتی

کن عنایتی

کن عنایتی.

اردوان مجیدی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ