سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زن همه‏اش بدى است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 102 فروردین 29 , ساعت 1:4 صبح

استاد دانشگاه قرآن و حدیث، تاکید کرد: یکی از کارکردهای دین در عرصه اجتماعی، معنادهی به زندگی اجتماعی و فردی است زیرا اگر همه نیازهای انسان‌ها در عرصه مادی مانند مسکن و شغل و تفریح و ... تامین شود ولی انسان احساس باطل‌بودن بکند و لذت معنوی از زندگی نبرد طبیعتا به پوچی خواهد رسید.

محمد مرادیبه گزارش ایکنا، محمد مرادی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث 27 فروردین ماه در نشست علمی «کارکردهای اجتماعی دین و میزان مداخله آن» که از سوی مؤسسه اندیشه دینی معاصر برگزار شد تاکید کرد که دخالت دین در زندگی اجتماعی حداقلی و هدفش این است که انسان‌ها زندگی آرام و مسالمت‌آمیز و مؤمنانه در پرتو رعایت دستورات الهی داشته باشند.

متن سخنان این استاد دانشگاه و پژوهشگر قرآنی به شرح زیر است؛

کلمه جامعه و اجتماع در قرآن کریم وجود ندارد ولی واژگان متعددی هستند که از آن می‌توان برداشت اجتماعی داشت؛ واژگانی چون قوم، عشیره، شیع، ملت و امت، طایفه و طبقاتی چون ملا و مترف و علما و ... . مباحث قرآنی در خلا مطرح نشده است و مخاطبان آن انسان‌هایی هستند که زیست اجتماعی دارند و فقط موارد نادری است که اگر انسان نتواند با شرایطی سازگار باشد باید هجرت کند لذا رویکرد اصلی قرآن اجتماعی است. 

مثلا وقتی از روابط معیشتی بین انسان‌ها سخن گفته می‌شود، فرموده است: أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ؛ خداوند فرموده است که ما معیشت افراد را تقسیم کرده‌ایم و برخی بر برخی دیگر برتری دارند تا دیگران را به کار بگیرند زیرا توانمندی و استعداد افراد متفاوت است و هر کسی برای کاری ساخته شده است. 

فلاسفه از دوره کهن درباره زیست اجتماعی انسان سخن گفته‌اند و برخی انسان را مدنی بالطبع می‌دانند و حتی مفسران هم آن را تایید می‌کنند اما برخی می‌گویند انسان ذاتا مدنی و اجتماعی نیست بلکه روحیه استخدام‌گر آنها سبب شده است تا در کنار هم زندگی کنند یعنی نیازها انسان‌ها را کنار هم گردآورده است؛ برخی می‌گویند انسان طبیعت استخدام‌گرایانه دارد ولی از سوی دیگر فطرت او طوری است که زیست جمعی و اجتماعی را دوست دارد. مانند حیوانات که ذاتا طوری نیستند که زندگی اجتماعی داشته باشند ولی نیاز آنها به موجودات دیگر سبب می‌شود تا با حیوانات دیگر رابطه داشته باشند.

تعریف دین

با تدبر در آیات قرآن متوجه می‌شویم که دین به آئین‌هایی گفته می‌شود که مورد توجه و باور انسان‌ها است و ایمان به این دین‌ها، ماهیت آن دین را تشکیل می‌دهد  و ممکن است حق و یا باطل باشد. البته قرآن دین حق را دینی می‌داند که باور به آن در راستای عبادت الهی باشد و رویدکر توحیدی داشته باشد و دین حق بدون خدا معنا ندارد و در امور جزئی و کلی و فردی و مادی و فرهنگی و مالی و ... رویکرد توحیدی دارد. اوج کار دینی را می‌توان در جهاد تلقی کرد و این جهاد زمانی دینی است که برای رضایت خداوند باشد کما اینکه خیلی‌ها از خود و کشورشان دفاع مشروع می‌کنند که لازم و کار خوبی است ولی لزوما دینی نیست.

انتخاب دین داوطلبانه است

دین مدار داوطلبانه دارد یعنی اگر کسی بخواهد باید دلخواهانه آن را انتخاب کند به تعبیری حتی اگر تمامی فقه بتواند در یک جامعه کفرآلود اجرا شود باز دینداری محسوب نمی‌شود زیرا اکثریت یک جامعه باید به صورت داوطلبانه و دلخواهانه آن را بپذیرند. اگر چیزی از بیرون تحمیل شود ولو اینکه قالب دینی دارد باز دینداری نیست.

نکته دیگر اینکه رفتارهای دینی مبتنی بر معاهدات است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ) و قرآن حتی مؤمنان و پیامبر را به پایبندی به معاهده با مشرکین و کفار هم الزام کرده است بنابراین دین حق، رویکرد الهی دارد و بیش از آن که حقوقی باشد اخلاقی است و خود انسان‌ها به صورت اخلاقی می‌پذیرند که به آن متعهد باشند و جامعه دینی برخاسته از کنش و منش دینداران است.

کارکرد اجتماعی دین دو بخش دارد یعنی عام و خاص؛ کارکرد عام آن این است که دین انسان را به چارچوب تقوا محدود می‌کند که از آن به خویشتن‌پایی تعبیر می‌کنم. وقتی چنین عنصری در دین حرف اول را بزند رفتار آدم‌ها کنترل و مهارشده و در راستای خواست خداوند است. به همین دلیل در روایات داریم که مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او در امان باشند.

حقوق اجتماعی برابر

یکسری آموزه‌هایی در دین وجود دارد که از جمله آنها حقوق برابر برای مؤمنان است البته خداوند برای عالم واقعی و اهل تقوا و جهاد درجه بالاتری قائل شده است (لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا) و این درجات در پیشگاه خداست وگرنه حقوق اجتماعی برای همه آنها یکسان است و نمی‌توان گفت کسی که ازکی و اعلم و مجاهد است حقوق  اجتماعی بیشتری دارد.

جامعه دینی از منظر قرآن یعنی جامعه‌ای که همه متحد و برادر یکدیگر هستند و حقوق یکسانی دارند (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ). تصریح به اینکه کسی حق ندارد جامعه را دچار اختلاف کند تاکید بر زندگی آرام و مسالمت‌آمیز و برادرانه بین مسلمین است. قرآن کریم با صراحت بیان فرموده است که تفرقه‌آفرینی کار فرعون است: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ؛ فرعون برتر‌ی‌جویی کرد و مردم را گروه گروه کرد و کسانی که هوادار او بودند پست و مقاممی‌گرفتند و دیگران محروم بودند و آنان را شکنجه می‌کرد.

احتکار ملک و مال‌اندوزی رفتار دیندارانه نیست

از کارکردهای مهم اجتماعی دین، تامین اجتماعی است؛ انفاق و صدقات و خمس و زکات و ... به فقرا و مساکین و یتیمان و افراد در راه مانده با صراحت مورد تاکید قرآن کریم است و دیندار کسی است که بخشی از اموال خودش را در راه‌هایی که خداوند فرموده است صرف کند (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) همچنین ممنوعیت گنج‌اندوزی به صراحت در قرآن کریم بیان شده است. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ.

حتی کسانی که درآمد دارند حق ندارند ملک شخصی خود را احتکار کنند و به دیگران ندهند بنابراین یکی از مهمترین کارکردهای اجتماعی دین، تامین نیازهای افراد نیازمند و عموم جامعه است و اگر بخشی از جامعه در فقر باشند و تامین نشوند همه افراد  جامعه در قابل آنها مسئولیت اخلاقی دارند و بازخواست خواهند شد.

معنادهی دین به زندگی

کارکرد دیگر دین در عرصه اجتماعی، معنادهی به زندگی اجتماعی و فردی است؛ اگر همه نیازهای انسان‌ها در عرصه مادی مانند مسکن و شغل و تفریح و ... تامین شود ولی انسان احساس باطل‌بودن و پوچی بکند و لذت معنوی از زندگی نبرد و احساس کند مانند سایر حیوانات از لذات مادی بهره‌مند است  طبیعتا به پوچی خواهد رسید و دین آمده تا انسان‌ها و جامعه را از بی‌هدفی و بی‌معنایی نجات دهد. (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ) لذا فرموده است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ؛ شما درخواست پیامبر و خدا را اجابت کنید تا به شما حیات ببخشد.

دین یکسری توصیه و امر و نهی و دستور است و خود دین نمی‌تواند مداخله اجتماعی داشته باشد ولی به دینداران و متولیان امور اجتماعی جهت می‌دهد که در چه حوزه‌هایی دخالت کنند و در چه عرصه‌هایی دخالت نداشته باشند. به باور بنده ما وقتی به قرآن مراجعه کنیم دو مداخله کاملا مشهود است؛ اول مداخله تعلیم و تربیتی و اینکه به دیگران یکسری مسائل آموخته شود و امر به معروف و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت صورت بگیرد. مداخله دیگر هم فراتر از این است و آن حقوق مردم است یعنی وقتی حق عمومی و خصوصی مردم در معرض تعدی و تجاوز قرار بگیرد دین ساکت نمی‌نشیند و باید در برابر کسانی که حقوق دیگران را پایمال می‌کنند باید ایستاد.

مداخله صریح و قاطعانه دین در جلوگیری از تضییع حقوق

دین در برخی موارد مداخله صریحی دارد و این مداخلات حداقلی است و بسته به میزان تعدی و تجاوز و حق‌کشی است که ممکن است از سوی برخی افراد و نهادها و ... صورت بگیرد یعنی اگر حقوق بزرگی از افراد ضایع شود دین ساکت نمی‌ماند ولی در موارد دیگر دین فقط یکسری توصیه‌هایی برای بهبود روابط اجتماعی دارد که مدارا و رفتار مسالمت‌آمیزنمونه آن است.

ما اگر امروز می‌خواهیم جامعه دیندارانه داشته باشیم باید به دو نمونه قرآن کریم از جامعه توجه کنیم؛ قرآن از بهشت و جهنم به عنوان دو جامعه نام برده است که افراد زیادی در هر کدام خواهند بود و طیف بهشتی کسانی هستند که نسبت به یکدیگر کینه ندارند و وقتی به هم می‌رسند سلام نثار هم می‌کنند و برادرانه در بهشت روبروی همدیگر قرار می‌گیرند و اگر جامعه‌ای چنین رفتارهایی داشت دینی است وگرنه جامعه پر از کینه و عداوت و حسادت و حق‌خوری، جهنمی است. کسانی که در زندگی امروزشان چنین رفتاری داشته باشند در قیامت هم نتیجه آن را که جامعه جهنمی است خواهند دید.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ