شنبه 03 بهمن 27 , ساعت 9:55 صبح
موعود و انتظار فرج موضوعی جهانی و مرتبط با ادیان مختلف است که از این منظر فیلمها و سریالهای مختلفی با این موضوع تولید شده و متأسفانه سهم ما از آن بسیار ناچیز است.
منجی موعود در ادیان و کتب الهی فردی است که اسامی مختلفی دارد و آمدنش به مردم بشارت داده شده تا در سختترین شرایط از راه رسیده و آنها را از ظلم شقیان نجات دهد. در دین اسلام او حضرت مهدی(عج) نام دارد که در نیمه شعبان یعنی مصادف با امروز پا به دنیا گذاشته است و زندگی جاوید دارد تا اینکه زمان فرمان خدا برای ظهور فرا برسد و برای رهایی جهان از ستم و استبداد قیام کند.
این موضوع که ماهیتی فرابشری، جذاب و در عین حال علمی و دینی دارد همواره مورد نظر هنرمندان مختلف بوده است؛ اما در سینما به صورت مختلف مورد توجه قرار گرفته است و با دیدگاههای مختلف به تصویر کشیده شده است. اغلب این آثار آن حضرت را با توجه به دین سازنده آن مصادره به مطلوب کردهاند و بیشتر آنها یهودیانی هستند که منجی را با اسامی عبری چون هادراخ نام بردهاند تا نجاتبخش بشریت پیش از آخر زمان را یک یهودی نشان دهند.
متأسفانه غربیها در این زمینه به شدت فعال بودهاند و علاوه بر اینکه موعود را مصادره به مطلوب کردهاند در تحریف فلسفه ظهور به روایت اسلامی بسیار کوشیدهاند درحالیکه ما به صورت مستقیم فقط سه فیلم سینمایی «شاهزاده روم»، «اینجا چراغی روشن است» و «قدمگاه» را در این زمینه تولید کردهایم. از طرفی سریالی ویژه در این خصوص نداشتهایم و البته در آثاری چون بشارت منجی و ملک سلیمان به صورت غیرمستقیم و گذرا به این موضوع اشاره شده است.
در این مجال و به صورت مختصر در نظر داریم که در ایکنا در هر قسمت به بررسی یکی از این آثار بپردازیم. برای شروع به یکی از بهترین فیلمهای ایرانی در این زمینه پرداختهایم.
انتظار فرج به شیوه دلی
اینجا چراغی روشن است ساخته سیدرضا میرکریمی درباره جوانی به نام قدرت است و با عموی خود که متولی یک امامزاده است در روستایی زندگی میکند که مردم دیگر چندان به امامزاده آن اعتقاد ندارند و برای دعا و دادن نذورات به امامزادهای دیگر در روستای مجاور مراجعه میکنند. همین موضوع باعث شده متولی ناراحت شده و با روشهای مختلف به جمعآوری نذورات به صورت خانه به خانه بپردازد. متولی برای زیارت به مشهد میرود و به جای خود قدرت را میگذارد تا مواظب امامزاده باشد. قدرت برای حل مشکلات مادی و مالی روستائیان، از اموال امامزاده خرج میکند و در این راه حتی فرش و سقف و دیوار و پول و... را هم میدهد. سرانجام هم روستا را ترک میکند تا به نزد بزرگی که او را «آقا» مینامد برود.
شروع فیلم با نمایش قدرت در قطار و دیالوگ وی با مردی روشنفکر درباره رفتن برای دیدن «آقا» است و آن مرد به کودکان گرسنه افریقایی اشاره میکند که دندههایشان بیرون زده است. این تضاد اندیشه درواقع نوعی تفریق معنایی دارد که در یک تسلسل به همان فلسفه ظهور میرسد و گرسنگانی را نشان میدهد که بر اثر ظلم استکبار در حال مرگند در حالی برای تعادل اقتصادی و ثروتاندوزی بیشتر، برخی دولتها خروارها خروار مواد غذایی را به دریا میریزند. خویشاوند قدرت که همان متولی امامزاده است قبل از حرکت قطار سر رسیده و او را با عتاب بیرون میبرد. در پایان فیلم ما دوباره به قدرت در قطار میرسیم که پس از بخشش تمام موجودی امامزاده برای دیدن «آقا» دوباره رهسپار است و اینبار کسی نیست تا جلوی او را بگیرد. این تسلسل حرکتی دایرهوار را درباره انتظار و مفهوم آن نشان میدهد که چرخهای است دارای زواید و هر بار با از بین رفتن یکی از آنها به ظهور موعود خواهد رسید. از سویی قطار خود نماد پویایی و حرکت است و فیلمساز میخواهد بگوید که برای ظهور باید پویا بود و تکانی به خود داد و با یکجا نشستن و عمل نکردن اتفاقی نخواهد افتاد و داستان همان روباهی میشود که چشمانتظار لطف و صنع خداست درحالیکه تکانی برای یافتن روزی به خود نمیدهد.
به نوعی میتوانیم شخصیت متولی امامزاده را که فردی مؤمن و دلسوز است اما راه را به شیوه سنتی و غلط میرود و به زور از مردم پول میگیرد تا رضای خدا را به دست آرد نماینده افرادی بدانیم که شاعر درباره آنها میگوید: «ای قوم به حج رفته کجایید کجایید؟ معشوق همینجاست بیایید بیایید.»
او معتقد است که مردم ایمان خود را از دست دادهاند و اشکال از آنهاست نه امامزاده و به نوعی درست میگوید اما مانع اصلی را که خود اوست نمیبیند. در زمان نبود او قدرت با دزدی مواجه میشود که هفتسر عائله دارد و شمعدانها و عتیقههای امامزاده را ه او میدهد تا ببرد و این سکانس تداعیگر داستان ژان والژان و کشیشی است که جای لو دادن او شمعدانهای نقره را به او میبخشد و در پایان بینوایان ما میبینیم که از این طریق او شهرداری باکفایت و از بندههای خوب خدا میشود. قدرت در ادامه سقف امامزاده را به خانه پیرزنی منتقل میکند که باران ممکن است آن را خراب کند و از پولهای داخل امامزاده دستمزد آهنگر را میدهد. در پایان قصه فقط زمینی از امامزاده باقی میماند و چند دیوار بیسقف اما همین زمین دختری بیپناه و گوسفندانی را که در هوای بد گم شده و گرگها دنبال آنها هستند پناه میدهد و هیچ گرگی وارد حریم آن نمیشود! این سکانس نشان میدهد که امامزاده همچنان معجزه میکند اما این مردم هستند که ایمان خود را از دست دادهاند و ایراد از آنهاست.
همه این موارد در نهایت به موضوع موعود میانجامد و اینکه انتظار فرج کشیدن بدون آمادگی ذهنی و صفای دل داشتن راه به جایی نخواهد برد.
قدرت در فیلم از چشم مردم و حتی خویشاوندانش یک معلول ذهنی است که عقلش به درست و غلط نمیرسد اما به نوعی نماد این است که خیلی از موارد را نمیتوان با عقل سنجید و گاهی با دل و عشق به برخی مسائل نگاه کرد که باز هم به قول مولوی؛ شاعر دل و جان:
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او بازارها
ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق
ترک منبرها بگفته برشده بر دارها
عاشقان دردکش را در درونه ذوقها
عاقلان تیره دل را در درون انکارها
عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها.
عباس کریمی عباسی
نوشته شده توسط مسجد فاطمیه شهیدیه(شورک) | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نماز دانشجو در دوران اقامت در محل تحصیل
درک دلی از موضوعی فرابشری
شب برات چه شبی است
هدایت قرآنی، منبع قدرت ایرانی
ولادتهای بزرگ در دهه اول شعبان
27 رجب؛ مصادف با مبعث رسول اکرم(ص)
13 رجب چه روزی است؟
حقیقت و مفهوم اعتکاف
فرازهایی از بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص قیام تاریخی 19 دی مر
حمایت رهبر انقلاب؛ پیش برنده بحث الگوی سوم
[عناوین آرشیوشده]
درک دلی از موضوعی فرابشری
شب برات چه شبی است
هدایت قرآنی، منبع قدرت ایرانی
ولادتهای بزرگ در دهه اول شعبان
27 رجب؛ مصادف با مبعث رسول اکرم(ص)
13 رجب چه روزی است؟
حقیقت و مفهوم اعتکاف
فرازهایی از بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص قیام تاریخی 19 دی مر
حمایت رهبر انقلاب؛ پیش برنده بحث الگوی سوم
[عناوین آرشیوشده]